فروغی بسطامی ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا تا سحر پیمانه پر کردی و کم دادی مرا تا شراب آلوده لعلت گفت حرفی از کباب رخصتی بر صید مرغان حرم دادی مرا شام اگر قوت روانم دادی از خون جگر صبح یاقوت روان از جام جم دادی مرا دوش گفتی ماجرای وصل و هجرانت به من هم امید لطف و هم بیم ستم دادی مرا در محبت یک نفس آسایشم حاصل نشد کز پس هر عافیت چندین الم دادی مرا من که در عهدت سر مویی نورزیدم خلاف مو به مو، ناحق به گیسویت قسم دادی مرا من نمی‌دانم که در چشم خمارینت چهدادی ,ساقیا کمتر ,بسطامی ساقیا ,فروغی بسطامی ,فروغی بسطامی ساقیا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سفر و تور و گردش بهترین سایت پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان آموزش زبان خرید,فروش,مرغداری,گاوداری,سالن,پرورش ماهیان گرم سردآبی,صنوبر معرفی دستگاه های حکاکی و برش لیزری عمومي سایت شخصی مهدی الماسی آموزش زبان آلمانی