شعر روسپی از رسول مقصودی تقدیم دوستان گلی که درخواست کرده اند روسپي در دل تيرگي نيمه شبان ايستادست زني زير چراغ مگرش بخت سیه يار شود تا ازو گيرد يك مرد سراغ سايه اش پهن شده بر لب جوي گوئيا نقش زمينگيري اوست بر سرش خاطرۀ عهد شباب در دلش واهمۀ پيري اوست مي كند ياد شبي را كه به جشن پابپاي پسري مي رقصيد معني زندگي و هستي را همه در پيكرۀ او مي ديد دل بدو بست به اميد وفا شد هواخواه رخ چون ماهش وين ندانست كه با تيشۀ عشق مي كند چاه بلا در راهش عاقبت لكۀ بدنامي ودرخواست کرده ,تقدیم دوستان ,مقصودی تقدیم ,رسول مقصودی ,مقصودی تقدیم دوستان ,رسول مقصودی تقدیم منبع
درباره این سایت